منتظر

خانه

یازهرا

ارسال شده در 14 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی


هر کسی خوند این روایت رو 3 صلوات بفرسته به روح مادر سادات،،،#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها

نظر دهید »

زندگینامه شهید احمدعلی نیری 

ارسال شده در 14 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

شهید احمد علی نیری در تابستان 1345 در روستای آینه ورزان دماوند چشم به جهان گشود.از همان زمان کودکی به حق الناس ونماز اول وقت بسیار حساس بود.در مقابل معصیت و گناه واکنش نشان می داد همه میدانستند که اگر درمقابل او غیبت کسی را بکنند با آنها برخورد  سختی خواهد کرد..

مزارشهید احمد علی نیری
.او یکی ازشاگردان خاص ایت الله حق شناس بود.آن هنگام که این استاد برجسته اخلاق ،برای تشییع پیکر احمد علی به مسجد امین الدوله آمده بودند کرامات وخاطرات عجیبی از این بنده مخلص خدا بیان کرده ودر باره ایشان اظهار داشتند:
“آه آه ،آقا،در این تهران بگردید ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟!”
ایشان در مجلسی که بعد از شهادت احمد علی  داشتند بین دونماز ،سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده وبا آهی از حسرت که در فراق احمد بود بیان داشتند: “این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟به من فرمود:تمام مطالبی که (از برزخ و…)می گویند حق است .از شب اول قبر وسوال و…اما من را بی حساب وکتاب بردند.رفقا ،ایت الله بروجردی حساب وکتاب داشتند .اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد که به اینجا رسید!”
سپس در همان شب ایشان به همراه چند نفر از دوستان به سمت منزل احمد اقا که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله در چهار راه مولوی بود رهسپار شدند.در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرشان اظهار داشتند:
“من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم .به جز بنده وخادم مسجد ،این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت.به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است .دیدم که یک جوانی در حال سجده است .اما نه روی زمین !بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است.جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است.بعد که نمازش تمام شد پیش من امد وگفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید..”
بعد از تایید جضرت آقا بود که برخی از نزدیک ترین دوستان ایشان لب به سخن گشودند واز کرامات احمد آقا هر انچه که دیده بودند را نقل کردند…
شهید احمد علی نیری نشسته از چپ
دکتر محسن نوری یکی از همان دوستانی است که روزی در همان ایام کودکی به تحول عجیب معنوی احمد علی پی می برد و درصدد دانستن این تحولات عمیق روحی او برمی اید .ایشان خود در باره آن روز اینچنین روایت می کند:
“یک روز بهش گفتم من نمیدانم چرا توی این چند سال اخیر شما در معنویات رشد کردی .می خواست بحث را عوض کنداما سوالم را تکرار کردم . گفتم حتما علتی داره.گفت اگه طاقتش رو داری بشین تا برات بگم.
یه روز با رفقای محل وبچه های مسجد رفته بودیم دماوند. همه مشغول بازی بودند یکی از بزرگترها گفت احد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین  و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم  به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت ان درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن .همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شوداما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم.
کتری خالی را برداشتم از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم.به سختی آتش را آماده کردم و خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بودیادم افتاد حاج آقا گفته بود هرکس برای خداگریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت . گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و ربنا الملاکه والروح…
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”
یکی دیگر از دوستان احمد آقا در باره ایشان چنین می گویند"زندگی او مانند یک انسان عادی ادامه داشت ،اما اگر مدتی با او رفاقت داشتی ،متوجه می شدی که او یکی از بندگان خالص درگاه خداست.یک بار برنامه ی بسیج تا ساعت سه بامداد ادامه داشت .بعد احمد آهسته به شبستان مسجد رفت ومشغول نماز شب شد.من از دور اورا نگاه می کردم .حالت او تغییر کرده بود.گویی خداوند در مقابلش ایستاده واو مانند یک بنده ضعیف مشغول تکلم با پروردگار است.عبادت عاشقانه ی او بسیار عجیب بود.آنچه که ما از نماز بزرگان شنیده بودیم در وجود احمد اقا می دیدیم .قنوت نماز او طولانی شد آن قدر که برای من سوال ایجاد کرد.یعنی چه شده؟!بعد از نماز به سراغش رفتم واز او پرسیدم:احمد آقا تو قنوت نماز چیزی شده بود ؟احمد همیشه در جواب هایش فکر می کرد.برای همین کمی مکث کرد وگفت:نه چیز خاصی نبود.انقدر اصرار کردم که مجبور شد حرف بزند.
“در قنوت نماز بودم که گویی از فضای مسجد خارج شدم .نمی دانی چه خبر بود!آنچه که از زیبایی های بهشت وعذاب های جهنم گفته شده همه را دیدم !انبیا را دیدم که در کنار هم بودند و…”

نظر دهید »

اولین شهید زن انقلاب اسلامی

ارسال شده در 13 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

محبوبه دانش‌آشتیانی نماد شجاعت و فداکاری زن ایرانی برای پیروزی انقلاب اسلامی ‌است که با خون خود، مهر تأییدی بر حماسه زنان مبارز این مرز و بوم زده است.
شرح حال محبوبه دانش‌آشتیانی؛ از تولد تا دبیرستان
محبوبه در غروب یکی از روزهای سرد بهمن سال 1340 در خانواده‌ای مذهبی در تهران به دنیا آمد و در سایه حمایت پدری فرهیخته و مادری مؤمن، پرورش یافت. پدرش غلامرضا دانش‌آشتیانی، روحانی فرهیخته و متعهدی بود که به تربیت اسلامی ‌فرزندانش اهمیت زیادی می‌داد و با کسانی چون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح و شهید باهنر رفت و آمد داشت و بدین ترتیب محیط خانواده او، افق‌های روشنی را برای بالندگی فکری و روحی محبوبه خردسال فراهم کرد.
توجه پدر به تربیت اسلامی ‌فرزندانش باعث شد که محبوبه را در مدرسه مذهبی- سیاسی رفاه ثبت‌نام کنند؛ این مدرسه که در سال 1348به اهتمام مبارزانی چون شهید رجایی، شهید باهنر، ‌هاشمی‌رفسنجانی و تحت حمایت مؤسسه خیریه رفاه و تعاون تأسیس شده بود، محیط مناسبی برای رشد فکری و مبارزاتی محبوبه نوجوان فراهم کرد؛ چراکه علاوه بر معلم‌های مدرسه که فعالیت‌های گسترده سیاسی و مذهبی داشتند، بیشتر بچه‌های این مدرسه نیز متعلق به خانواده‌هایی بودند که به نوعی درگیر مسایل سیاسی روز بودند. بدین ترتیب محبوبه در مدرسه رفاه تحت تعلیم معلمان مبارز قرار گرفت و هماهنگی آموزش‌های او در مدرسه و خانه، پایه‌های اعتقادی و مبارزاتی محبوبه را مستحکم کرد.
با شدت‌گرفتن فعالیت‌های مبارزاتی معلمان و دانش‌آموزان مدرسه رفاه، این مدرسه توسط دولت تعطیل شد و محبوبه و دیگر دانش‌آموزان مبارز این مدرسه مجبور شدند به دبیرستان هشترودی بروند؛ مدرسه‌ای که فضایی غیردینی و کاملاً متفاوت با مدرسه رفاه داشت و نفوذ ساواک در آن زیاد بود. با این حال آتش مبارزه که در جان محبوبه و دیگر دوستانش روشن شده بود، نه تنها در فضای نامساعد دبیرستان هشترودی خاموش نشد، بلکه شعله‌ورتر هم گردید؛ چراکه آن‌ها با راه‌انداختن انجمن اسلامی، فعالیت‌های مبارزاتی خود را بیش از پیش توسعه دادند.
محبوبه؛ سرسخت در کشف حقیقت و شجاع در مبارزه
فضای مذهبی و روشنفکر خانواده دانش‌آشتیانی به همراه تعلیمات مدرسه رفاه، جو انقلابی جامعه و آشنایی با حرکت‌های اسلامی ‌مبارزاتی، باعث شد که محبوبه در نوجوانی آشنایی کافی نسبت به مسایل اجتماعی پیدا کند و برای یافتن پاسخ‌های مناسب به سؤالات بی‌شمار خود، به مطالعه دقیق و اصولی قرآن و نهج‌البلاغه اهتمام جدی داشته باشد
او برای ارتقای سطح فکری خود، از طریق شهید مالکی و شهید بهشتی روی قرآن کار می‌کرد. یکی از دوستان او در این‌باره می‌گوید: «محبوبه قرآن را طوری خوانده بود که در حاشیه همه صفحاتش مطلب و سؤال نوشته بود؛ درصورتی‌که در آن دوران اگر کنار قرآن مطلبی می‌نوشتی و سؤالی می‌پرسیدی، زندان داشت.»
محبوبه دانش آشتیانی
علاوه بر قرآن و نهج‌البلاغه، محبوبه کتاب‌هایی که درباره مسایل سیاسی و مبارزاتی نوشته می‌شدند به دقت می‌خواند و توجه ویژه‌ای به مطالعه آثار دکتر شریعتی و شهید مطهری داشت. او بارها برای یافتن پاسخ سؤالاتش با شهید مفتح بحث می‌کرد و تا به جواب نمی‌رسید، دست بر نمی‌داشت. همین درایت، ذهن پویا و مطالعه زیاد باعث شد که محبوبه از نظر فکری بسیار فراتر از همسالان خود بیندیشد. یکی از همکلاسی‌هایش در این‌باره می‌گوید: «همه کارهایی را که ما تازه در دبیرستان شروع می‌کردیم، او در سال‌های راهنمایی انجام داده بود. واقعاً سنش با تجربه‌ها و به‌خصوص استقلال و قدرت فکری‌اش نمی‌خواند.
محبوبه در سال اول دبیرستان هم‌زمان با تحصیل، فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود را به شکل منسجم آغاز کرد. او اعلامیه‌های امام (ره) را به مدرسه می‌برد و درباره آن‌ها با دانش‌آموزان صحبت می‌کرد. در مسجد گلشن به آموزش قرآن می‌پرداخت، جلسات هفتگی با بچه‌ها داشت و به بحث درباره احکام اسلام و شیوه‌های صحیح مبارزه می‌پرداخت. سیر مطالعاتی او برای بچه‌های مسجد یا دیگر جاها به قدری جدی و درست بود که بچه‌ها واقعاً به وفاداری، وفای به عهد، صداقت، نظم، پایداری و صفات انسانی ایمان پیدا می‌کردند و این صفات در آن‌ها نهادینه می‌شد.
او علاوه بر فعالیت‌های فوق، اداره کتابخانه‌ای در خیابان سیروس را به عهده گرفته بود و برای بچه‌های محروم جنوب شهر کتاب می‌برد. همچنین یک برنامه دقیق مطالعاتی برای آن‌ها تنظیم کرده بود و به این ترتیب یک حرکت اجتماعی عمیق و به دور از جنجال گروه‌ها را در میان کودکان و نوجوانان آغاز کرده بود.
دختر جوان خانواده دانش‌آشتیانی مبارزه و حرکت مردمی‌ خود را شجاعانه، مستقل و بدون وابستگی به گرایش‌های مختلف سیاسی پیگیری می‌کرد. او در اکثر مواقع اعلامیه‌ها و کتاب‌های شریعتی و مطهری را در کیفش داشت و در برخورد با افرادی که عقاید انحرافی داشتند و یا در مقابل مأموران ساواک، بسیار شجاعانه و محتاط عمل می‌کرد.
دو سال آخر دبیرستان، هم‌زمان با اوج‌گیری مبارزات در سطح جامعه، درس برای محبوبه تبدیل به مسئله‌ای فرعی شد و با افزوده‌شدن آگاهیش نسبت به جامعه، با عزم یک مسلمان رشید، به شکلی جدی وارد عرصه مبارزات شد.
جمعه سیاه؛ شهادت محبوبه
صبح روز 17 شهریور 1357 دولت‌مردان پهلوی دوم که از گسترش تظاهرات و مبارزات مردم به هراس افتاده بودند، تصمیم گرفتند که در تهران و یازده شهر دیگر به مدت 6 ماه حکومت نظامی ‌اعلام کنند، اما تظاهرکنندگان بی‌اعتنا به اخطارهای فرمانده نیروهای نظامی‌ در صف‌های فشرده به طرف میدان ژاله رفتند و در آن‌جا تجمع کردند. محبوبه نیز در میان تظاهرکنندگان بود. او که غسل شهادت کرده بود و سلاح‌های سنگین مأموران امنیتی بر پشت‌بام خانه‌های اطراف میدان را می‌دید، لحظه‌ای تردید نکرد و خود را به ضلع شمالی میدان، که محل تجمع زنان بود رساند.
دیری نگذشت که صدای گلوله و فریاد همه جا را گرفت و عده زیادی از تظاهرکنندگان در خون خود غلطیدند و به شهادت رسیدند. مأموران رژیم شاه «ابتدا خا

نظر دهید »

حدیث روز

ارسال شده در 13 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

​✨پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : 
☘️ هر کس به بازار رود و هدیه ای برای خانواده اش بخرد و ببرد، [پاداش او ] مانند کسی است که برای نیازمندان صدقه(نیکی) می برد [ . و هنگامی که هدیه را به خانه می برد]، باید، قبل از پسران، به دختران بدهد.
 زیرا کسی که دخترش را شادمان کند، مانند کسی است که یک بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است.
 ? و هر کس [با دادن هدیه ای ] چشم پسری را روشن کند، گویا از ترس خدا گریسته است و هر کس از ترس خدا بگرید، خداوند او را داخل نعمت های بهشت کند.»
?وسائل الشیعة،ج۱۵،ص۲۲۷

نظر دهید »

تفاوت زمان شاه باالان

ارسال شده در 13 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

 برخیا از روی بی اطلاعی میگن که زمان شاه ارزونی بوده و مردم قدرت خرید بالایی داشتند‼️
? #پاسخ ارسالی از طرف یکی از کاربران

?یک نمونه کوچک از اقتصاد زمان شاه و بعد از انقلاب 
مقایسه نرخ درآمد و خرج در زمان شاه و بعد از انقلاب⁉️
✅آیا میدانید زمان شاه با توجه به قدرت خرید و پایین بودن سطح درامدها کالاها بمراتب گرانتر از بعدازانقلاب بود ؟ 
◀️علت اینکه جوانانیکه زمان شاه را ندیده‌اند گمان میکنند ارزانی بوده اینست که قدیمیها نرخهای زمان شاه را برای جوانان بیان میکنند ولی از درامدهای آن زمان صحبت نمیکنند تا جوانان با مقایسه‌ی این زمان با زمان شاه با یک محاسبه‌ی ساده متوجه شوند که چه زمانی قدرت خرید مردم بالاتر بوده‌است
?حالا جهت اطلاع جوانان به چند نمونه اشاره میکنم:
?سال 49 که پیکان 18 هزارتومان بود حقوق یک کارمند در ماه 200 تک تومانی یعنی دو هزار ریال بود اگر میخواست پیکان بخرد باید حقوق 90 ماه یعنی 7 سال و نیمش را پرداخت میکرد و یا یک معلم که حقوقش 500 تک تومانی بود باید حقوق 36 ماهش را بابت خرید پیکانی که نه کولر داشت نه هیدرولیک بود و نه ترمزش ضد قفل بود پرداخت میکرد در حالی که امروز اگر کارمندی حقوقش حداقل 1 و نیم میلیون تومان باشد بخواهد پراید بخرد با پرداخت 13 ماه و نیم حقوقش صاحب پراید میشود

?سال 1350 دلار آزاد امریکا 105 ریال فروخته میشد کارمندی که حقوق ماهیانه‌اش 200 تک تومانی بود میتوانست با حقوقش تقریباً 20 دلار بخرد در حالیکه کارمندی که امروزه حداقل 1 و نیم میلیون تومان در ماه حقوق میگیرد میتواند با حقوقش 400دلار خریداری کند 

?در همان سالِ 50 دستمزد روزانه‌ی یک کارگر در شهری مثل فردوس در خراسان جنوبی 25 تا 30 ریال بود یعنی یک کارگر اگر سه روز و نیم کار میکرد میتوانست یک دلار بخرد در حالیکه امروزه مزد کارگر در همین فردوس بین 35 تا 40 هزارتومان است و یک کارگر با مزد روزانه‌اش قادرست 10 دلار خریداری کند

?زمان شاه یک حلب 4 و نیم کیلویی روغن نباتی 29 تک تومانی قیمت داشت و کارگری که مزد روزانه اش درسال ۵۴  ، 60 ریال بود تقریبا مزد 5 روزش را میبایست بابت یک حلب روغن 4 و نیم کیلویی پرداخت میکرد اما امروزه همان روغن 23 هزار تومان فروخته میشود و یک کارگر با کمتر از مزد یکروزش یک حلب روغن میخرد و با مزد 5 روزش قادرست 7 و نیم حلب روغن خریداری کند
?سال 54 مرغ منجمد کیلویی 105 ریال فروخته میشد و مزد کارگر در همین فردوس 60 تا 70 ریال بود یعنی اگر یک کارگر تمام مزد روزش را میپرداخت نهایتاً 670 گرم مرغ خریداری میکرد در حالیکه امروزه یک کارگر با مزد روزانه‌اش حداقل 5 کیلو مرغ میخرد

?سال 54 قیمت یک موتور یاماها 100 خارجی 5600 تومان بود و کارمندی که حقوقش 500 تک تومانی بود میخواست موتور بخرد میبایست تقریبا حقوق یکسالش را پرداخت میکرد و اگر یک کارگر با مزد 6 تک تومانیش میخواست موتور بخرد میبایست مزد934 روز یعنی 2 سال و نیمش را پرداخت میکرد این در حالیست که امروزه یک کارمند با یک ماه و نیم حقوق 2 میلیونیش و یا یک کارگر با مزد 90 روزش یعنی کمتر از یک دهم زمان شاه صاحب یکدستگاه موتور سیکلت میشود
?نان سنگک درزمان شاه 5 ریال بود و کارگری که در روز 6 تک تومانی مزد میگرفت میتوانست 12 نان سنگک بخرد ولی امروزه یک کارگر بامزد 35 هزارتومانیش قادرست 54 عدد نان سنگک بخرد

?در طول 52 سال حکومت پهلوی کل شهر فردوس 320 شماره تلفن هندلیِ غیر خودکار داشت و بجز دو بخش سرایان و بشرویه که هر کدام 3 یا 4 خط تلفن هندلی داشتند غیر از یک روستا که فقط یک خط تلفن هندلی داشت هیچ روستای دیگری تلفن نداشت و در کل روستاهای استان خراسانِ بزرگ فقط 31 روستا دارای یک خط تلفن برای تماس عموم بودند در حالیکه از ابتدای انقلاب تا سال 64 یعنی در عرض 6 سال همین فردوس به برکت انقلاب اسلامی دارای 2 هزار شماره تلفن خودکار گردید و در سال 74 بالغ بر95 درصد روستاهای فردوس دارای تلفن خودکار خانگی شدند

کل شهر مشهد در52 سال حکومت پهلوی 41000 شماره تلفن داشت که درسال 74 یعنی در عرض 16 سال 194000 شماره‌ی جدید بمردم واگذار شد
?درزمان شاه از برق سراسری و آب لوله کشی و راه آسفالته در روستاها خبری نبود
?درزمان شاه کل ایران فقط یک شبکه‌ی تلویزیونی داشت که آنهم ساعت 4 بعد از ظهر روشن و 11 و نیم شب خاموش میشد
?درزمان شاه دانشگاه فقط در مراکز استانها بود و در هیچ شهر کوچکی دانشگاه وجود نداشت.
?درزمان شاه دختران حق نداشتند با حجاب وارد مدارس شوند و خیلی از دختران بهمین دلیل از تحصیل محروم گردیدند .
?زمان شاه امریکا بقدری بر ایران تسلط داشت که مادر شاه در خاطراتش میگوید:

«روزی پسرم محمدرضا بمن گفت که مرده‌شور این سلطنت را ببرد که امریکاییها هواپیماهای جنگی ما را برده‌اند ویتنام و از من که شاه مملکت هستم اجازه هم نگرفته‌اند.»

نظر دهید »

✅ نکاتی از حاج آقا قرائتی

ارسال شده در 13 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

ما وظیفه داریم دعاکنیم چه اجابت بشه چه نشه..میفرمود مگه شما شیرجه تو آب میزنی هر دفعه چیزی از زیر آب میاری بالا..دعا هم همینطوره..

قرار نیس هرچی بخوای از خدا بهت بده

در دعا تکلیف مشخص نکن

? حضرت یوسف(ع) گفت خدایا زندان بهتره واسه من تا اینکه اسیر دام زنان بشم. یوسف(ع) تو زندان فهمید با دعایی که خودش کرده افتاده زندان.. باید میگفت خدایا نجاتم بده از شر زنان

? حضرت موسی(ع) گفت خدایا من به خیری که ازجانب تو بهم برسه نیازمندم. خدا جریان را طوری چید که بخاطر آب دادن به بزغاله ها هم صاحب زن شد. هم مسکن.هم شغل.هم سرمایه.هم امنیت..

موسی بخاطر خدا رفت جلو کمک دختران شعیب کردخدا هم کمکش کرد همه چی بهش داد….

این یه قانونه ان تنصروا الله ینصرکم
خدا رو یاری کنی، خدا هم یاریت میکنه

https://t.me/joinchat/AAAAAD-3OtAKvqbpqeIg3g

نظر دهید »

بازم جمعه ودوباره انتظار ودلتنگی....

ارسال شده در 13 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

نظر دهید »

اللهم عجل لولیک الفرج

ارسال شده در 13 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

​‍ 39سال است که همه می‌گویند امام_امد و تلویزیونها فرودگاه مهرآباد تهران را نشان می‌دهند…
اما روزی خواهد رسید که همه فریاد بزنند امام_آمد و تلویزیونها مکه را نشان دهند،

و تنها راه رسیدن از نهضت امام_خمینی به حکومت امام_زمان فقط و فقط انقلابی_ماندن است
اللهم_عجل_لولیک_الفرج

نظر دهید »

کمی دعا لطفا

ارسال شده در 13 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

​نازدانه شهید مدافع حرم #نادرحمید بیمار است??

نظر دهید »

​از مردم ایران می ترسم !

ارسال شده در 13 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

چند سال پیش که استان گیلان و شهررشت برف سنگینی بارید و شهر چند روزی دچار بحران شده بود ، از دوستی شنیدم که نان لواش هر بسته تا بیست هزارتومان فروخته شد .

قبل از زلزله کرمانشاه ، قیمت کانکس حدود یک و نیم تا دو میلیون بود و پس از زلزله قیمت کانکس به حدود هفت میلیون رسید.

با یک برف که شهر تهران به بحران رسیده ، قیمت کرایه تاکسی از فرودگاه امام تا شهر تهران به یک میلیون رسیده است . 

اینکه مسٸولین مدیریت بحران بلد نیستند ، عجیب نیست ، چون مدیریت یک تخصص آموختنی است که این عزیزان نیاموخته اند.

اما چه بلایی بر سر انسانیت آمده است . خیلی دوست دارم کسانی که در شهر رشت نان لواش را بسته ای بیست هزارتومان به مردم فروخته اند از نزدیک ببینم  ، برایم جالب است فروشنده کانکس هفت میلیونی خانواده دارد یا نه ؟ راننده تاکسی که کرایه یک میلیونی از مسافرش طلب می کند ، به کدام خدا اعتقاد دارد ؟

حتما فیلم دوربین مخفی ایرانی که اخیرا منتشر شد دیده اید که مردم عادی کوچه و خیابان چگونه پولهای یک نابینا را با وقاحت تمام می دزدند !

من از مردم ایران می ترسم ! 

از خودم بعنوان یک معلم دانشگاه خجالت می کشم که در تربیت این نسل مسٸولیت داشته ام و درست تربیت نکرده ام ، معلمان مدرسه ، روحانیون و وعاظ ، صدا و سیما ، آموزش و پرورش ، وزارت فرهنگ و ارشاد و … همه کسانی که به هر نحو سهمی در فرهنگ سازی داشته ایم باید خجالت بکشیم .

وقتی شنیدم در بحران هسته ای و سونامی شهر فوکوشیما ، پنجاه نفر داوطلب شدند برای خنک نگهداشتن رآکتور هسته ای (مرگ ) تا مردم شهر فرصت پیدا کنند از شهر خارج شوند ، درجه شرمساری ام بیشتر می شود .

وقتی شنیدم در زمان تخریب برج های دوقلو در یازده سپتامبر تاکسی های شهر نیویورک مردم را رایگان جابجا می کردند ، از شدت خجالت آب می شوم.

من از مردم ایران می ترسم !!

من بخاطر تمام کوتاهی هایم در عرصه فرهنگ اجتماعی از تاریخ ایران شرمسارم . - دکتر امیدهاشمی

نظر دهید »

 50 فایده حجامت که از آن بی خبریم

ارسال شده در 13 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

۱- سردردهای عصبی و میگرن

2- جوش ها و لکه های صورت

3- تقویت بینایی چشم

4- فشار خون و رفع غلظت خون

5- چربی، قند و اوره خون

6- ترک اعتیاد و ترک سیگار

7- بیماری های پوستی و خارش بدن

8- سکته مغزی و قلبی

9- ریزش مو و شوره سر

10- آرتروز و رماتیسم
11- خواب رفتگی دست و پا

12- کوتاهی قد اطفال و نوجوانان

13- آسم و سرفه و تنگی نفس

14- آلرژی و حساسیت

15- سرماخوردگی مزمن و آنفولانزا

16- نازایی و بیماری های تناسلی

17- افزایش هوش و حافظه اطفال و بزرگسالان

18- افزایش قدرت ایمنی بدن

19- عفونت ها و بیماری های زنانگی

20- ناراحتی های عادت ماهیانه بانوان
21- سینوزیت

22- افزایش اشتها و رفع لاغری

23- اختلالات هورمونی

24- سوء هاضمه و ورم معده

25- سیاتیک و واریس

26- سم خون و عفونت های مزمن

27- بیماری های اعصاب و روان

28- افسردگی و کسالت بدن

29- کیست تخمدان

30- آفت دهان و تبخال
31- رفع موهای زاید بدن

32- اختلالات خواب

33- لکنت زبان

34- سنگ کلیه و سنگ کیسه صفرا

35- هپاتیت

36- دیسک کمر و کمر درد

37- کهیر و اگزما

38- بیماری های پروستات

39- زردی نوزادان

40- سرطان
41- زونا و آبله مرغان و اوریون

42- ویار بارداری

43- ضعف و ناتوانی جنسی

44- اسپاسم و گرفتگی عضلات

45- عفونت لوزه

46- ضعف عضلات

47- دلهره و ترس

48- کم خونی

49- پوکی استخوان و دندان

50- چین و چروک پوست

نظر دهید »

وجود حضرت زهراسلام الله علیها درکتاب مناقب

ارسال شده در 12 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

? السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده یا فاطمة الزهرا ?
■●در کتاب شریف «مناقب» دربارۀ وجود مبارک حضرت صدّیقۀ کبریٰ -سلام‌الله‌علیها- روایتی است که:

#یا_رسول_الله

■●ایشان معمولاً وجود مبارک پیامبر‌(صلی الله علیه و آله و سلم) را خطاب «یا أبَه» صدا می‌زدند. اما بعد از اینکه آیۀ «لَا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَآءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاَ» (وقتی می‌خواهید پیامبر را صدا بزنید، او را آنگونه‌ که یکدیگر را خطاب می‌کنید، صدا نزنید و ادب را رعایت کنید) نازل شد، وجود مبارک صدّیقه کبریٰ -سلام‌الله‌علیها- از آن‌ پس عرض می‌کرد «یا رسولَ الله!»؛

■●بار اول پیامبر حرفی نزد، بار دوم حضرت حرفی نزد، اما بعد از بار سوم فرمود «این آیه دربارۀ تو نیست. تو بگویی «یا أبه» دلم زنده می‌شود «أحییٰ للقلب»؛ تو بگویی یا أبه، «أرضیٰ للرّب» خدا خوشش می‌آید!…

#یا_أبه

■●کیست این خانم؟!… این خیلی حرف بزرگی است؛ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بگوید «دلم زنده می‌شود و خدا خوشش می‌آید که تو بگویی یا أبه».

#صدیقه_کبری

■●ما فقط حضرت را بخاطر اینکه بین درب و دیوار آسیب دید و… گریه می‌کنیم؛ اما فقط این نیست. شما نگاه کنید، مرحوم کلینی -رضوان‌الله‌تعالی علیه- آن مقام را برای حضرت نقل کرد که جبرئیل نازل می‌شد و آن مطالبِ عمیق را می‌گفت و وجود مبارک حضرت امیر علیه السلام کاتب وحی بود!… این هم وحی است دیگر؛ منتها وحی تشریعی نیست، بلکه جزء مَلاحم است. صدیقۀ کبری -سلام الله علیها- املاء می‌کرد و حضرت امیر علیه السلام میینوشت!… این چه مقامی است؟!…

■●ما گریه‌مان برای اینهاست؛ وگرنه مظلوم در عالَم زیاد است. اگر واقعاً کار به دست اینها بود و غدیر حاکم بود، امروز وضعیتِ جهان ما اینجور نبود؛ علوم ما این طور نبود…
#یاعلی

#آیت_الله_جوادی_آملی

نظر دهید »

طب الرضا علیه السلام

ارسال شده در 12 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی


? امام رضا (ع):

هرکس مى خواهد معده اش او را آزار نرساند،نباید میان غذا آب بنوشد تا غذاخوردن را به پایان رساند.هرکس میان غذا آب خورد معده اش ضعیف گردد و…

نظر دهید »

پزشکی

ارسال شده در 12 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

مصرف انارحتی در کوتاه مدت می تواند رشد سلولهای چربی اطراف معده را متوقف و این چربی ها رابه سرعت آب کند !محققان دریافتند که برای این منظور به مدت یک ماه روزی یک عدد انار باید مصرف شود

نظر دهید »

شهید دهقان

ارسال شده در 12 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

​

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

منتظر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • اعتقادی
  • بدون موضوع
  • حدیث روز
  • روزشمار مناسبت ها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان