منتظر

خانه
  • « یاحضرت زهرا سلام الله علیها
  • امام خمینی رحمه الله علیه »

داستان شیخ رجبعلی

ارسال شده در 16 بهمن 1396 توسط زينب زماني در اخلاقی

شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد:
در بازار بودم، اندیشه مکروهی در ذهنم گذشت.
سریع استغفار کردم و به راهم ادامه دادم.!
قدری جلوتر شترهایی قطار وار از کنارم می‌گذشتند…
ناگاه یکی از شترها لگدی انداخت که اگر خود را کنار نمی‌کشیدم، خطرناک بود
به مسجد رفتم و فکر می‌کردم همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود؟!
در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فکری بود که کردی!
گفتم: اما من که خطایی انجام ندادم…
گفتند: لگد شتر هم که به تو نخورد!
اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد، حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند…

@matnbartar ?


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

منتظر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • اعتقادی
  • بدون موضوع
  • حدیث روز
  • روزشمار مناسبت ها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان